پرستار
نویسنده : سحر داداشپور
امتیاز اعضاء : 8
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
مهتاب مسئول راهنمایی، خوشآمدگویی مشتریان و منشیِ سالن بود، او پالتوی پوستِ طوسی رنگِ خانم علایی را گرفت، از جارختی آویزان کرد و گفت: "لطفا همینجا بشینید تا ابروکارمان برسد."
خانم علایی نگاهی به او کرد و پرسید:" ما فردا شب مهمانی داریم می¬تونی از پسرم مراقبت کنی؟"
مهتاب جواب داد:" نه خانم کار من نیست."
خانم علایی بلند شد، تکیه داد به پیشخوان. بعدکمی خم شد سمت مهتاب و ادامه داد:" پول خوبی میدم، از نوکری اینجا بهتره، دو سه تا آدم حسابی هم می¬بینی." و خنده¬ای کرد.
کمی بعد مهتاب اسم خانم علایی را از فهرست ثبت آرایش فردا پاک کرد.
نقد داستان : به یک معضل اجتماعی اشاره کرده اید و این خیلی خوب است. اما داشتن سوژه خوب همه ی ماجرا نیست. پرداخت خوب هم لازم است. در زبان و پرداخت کمی مشکل به نظر دارید.
سعی کنید در جایی که لازم نیست از ذکر فاعل خودداری کنید. برای مثال "او" در همان جمله دوم اضافی است. برای ادبیت بخشیدن به متن می شود جملات را گاه ادغام کرد. جمله اول و دوم را اگر ادغام کنید بهتر است:" مهتاب که مسئول راهنمایی، خوشآمدگویی مشتریان و منشیِ سالن بود پالتوی پوستِ طوسی رنگِ خانم علایی را گرفت، با اضافه کردن یک "که" دو جمله را ادغام کردیم.
بقیه متن ساده و خوب است اما پایان بندی خیلی چشمگیر نیست. کنش مهتاب در پاک کردن اسم خانم علایی کنشی نیست که خیلی به چشم بیاید. روی پایان بندی فکر کنید و پایان دیگری را برای داستان در نظر بگیرید و یا لااقل این را به گونه ای دیگر بازنویسی نمایید. خیلی خشک و غیرادبی به نظر می رسد. گاهی یک کلمه می تواند به زیبایی متن کمک کند. مثلا اضافه کردن کلمه "یواشکی" باز پایان را بهتر می کرد. "مهتاب یواشکی اسم خانم....". خشکی و بی احساسی متن کمتر شده است گرچه باز هم کافی نیست. پایان باید به کنش چشمگیری می رسید چون در طول متن چیز خاصی اتفاق نیفتاده. کمی هیجان پایان بندی لااقل جبران بقیه متن را می کرد.
: خیلی ممنون از شما و توجهتان
سحر داداشپور : سلام. خیلی ممنون از توجه و نظرات مفید و صادقانه شما
ارسال