پایی که برگشت


پایی که برگشت
نویسنده : مجتبی بنی‌اسدی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

در را باز کردم. به سروان گفتم: «کاش نمی‌گذاشتی عمه‌اش او را ببینند.» عمه به سر زنان وارد شد. سروان گفت: «چرا؟»
ـ فقط دو تا پا برایش مانده. بقیه بدنش درون تانک سوخته است.
هنوز سروان جوابی نداده بود که عمه کنار تابوت غش کرد.

نقد داستان : متن هنوز کامل به نظر نمی رسد. جذابیت متنی و داستانی آن کم است. یک علت شخصیت عمه است. شاید اگر مادر بود بیشتر احساس را تحریک می کرد. از این چنین نتیجه می گیریم که برای تحریک احساسی مخاطب باید در انتخاب شخصیت دقت کرد. دوم واکنش عمه است. غش کردن خیلی کنش برجسته و حادی نیست. یک واکنش طبیعی است که ارزش هیجانی آن در یک داستان خیلی بالا نیست.
اگر داستان شما را دو بخش بدانیم که یکی بازگشت پیکر سوخته یک شهید است و دیگری مواجه شدن خانواده شهید با پیکر او، باید گفت تکه اول خیلی خوب است اما تکه دوم آن جذابیت و هیجان حسی را ندارد. پایان بندی اگر در چنین داستانی ضعف داشته باشد بر روی همه داستان تاثیر می گذارد. پس روی آن بیشتر کار کنید. واکنش عمه باید خاص باشد چیزی که انتظار آن را مخاطب ندارد. کنش های معمولی و مورد انتظار کنش های داستانی نیستند چون مطابق و همگام ذهن خواننده پیش رفته اند.
روی پایان بندی دوباره کار کنید.

نظرات

ارسال
تازه ها
نجمه جوادی

تولد

نجمه جوادی

بودن و نبودن

زهره باغستانی

امانت

زهره باغستانی

قرار عاشقی

زهره باغستانی

به نوبت

زهره باغستانی

خالی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی