دو کولبر


دو کولبر
نویسنده : ایمان نصیری
امتیاز اعضاء : 9
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

جوان گفت: کی خلاص می شیم.
پیرمردگفت: خدا می دونه.
پشت هر دو مثل کوه بلند بود.

نقد داستان : از نام داستان استفاده کرده اید و این یکی از ویژگی های داستان کوچک نویسی است یعنی نویسنده می تواند نام داستان را به گونه ای انتخاب کند که به داستان و فهم آن کمک نماید یا حتی به شخصیت پردازی یا به زمان و مکان نوشته کمک کند. شما با استفاده از نام داستان در جهت شخصیت پردازی پیش رفته اید و شغل این دو را مشخص کرده اید و در عین حال معضلی اجتماعی را پیش کشیده اید. شخصیت ها هم خوب انتخاب شده اند، یکی جوان و یکی پیر که نشان دهنده مسیر زندگی این آدم ها از جوانی تا پیری است. فقط ای کاش به جای پاسخ پیرمرد چیزی نمی گفتید. همین که مثلاً بنویسید "پیرمرد حرفی نزد" یعنی همان پاسخی که نمی داند و در عین حال پاسخی که داده شده. حال پاسخ داده شده چیست؟ همین که او پیرشده و هنوز خلاص نشده پس جوان هم مانند او خلاص نمی شود. وقتی این شخصیت پیرمرد است یعنی جوان هم مثل او پیر خواهد شد و همچنان گرفتار خواهد بود.
اگر این کار را بکنید داستان تکنیکی تر و معنادارتر خواهد شد.
جمله آخر کمی گنگ است. البته دارید به باری که بر پشت می کشند اشاره می کنید که یعنی باری که حمل می کردند سنگین و بزرگ بوده اما چون در قالب اشاره است شاید برخی خوانندگان متوجه نشوند. حتی شاید برخی منظور از پشت را منظره و تصویر پشت سر آن ها بگیرند. به هر حال حواس تان باشد که این مشکل احتمال دارد پیش بیاید.
پیشنهاد صریح من آن جواب پیرمرد است که گفتم اصلاح شود بهتر خواهد بود اما در مورد جمله آخر خودتان تصمیم بگیرید و اگر فکر می کنید این سوءبرداشت صورت نمی گیرد تغییر ندهید. در مجموع داستان بدی نشده. ممنون.

نظرات

ارسال
تازه ها
نجمه جوادی

تولد

نجمه جوادی

بودن و نبودن

زهره باغستانی

امانت

زهره باغستانی

قرار عاشقی

زهره باغستانی

به نوبت

زهره باغستانی

خالی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی