نقد داستان : سلام علیکم. داستان تلخ اما زیبایی است. کوتاه و گویا. مهمترین و بارزترین ویژگی این متن آن است که حرف خود را علیرغم کوتاهی اش زده است. نکته جالب دیگر این که شاهد حضور پنج شخصیت با پنج جهان متفاوت هستیم. نوزاد معصوم تازه به دنیا آمده، پیرزن ساده و بی خبر، جاسم پدری که جهانی اندوه و درد دارد و حلیمه که او نیز قربانی بوده و نیز شخصیت مرد عراقی که گرچه دیگر حاضر نیست اما داستان ماحصل کنش خبیثانه اوست. این تضادهای شخصیتی بسیار داستان را زیبا کرده اند و رنگین کمانی از رنگ را بر روی کاغذ سفید شکل داده اند. پدر و مادری که به جای شادی دردی در درون احساس می کنند. داستانی از تلخی های جنگ که لاجرم در دسته ادبیات جنگ باید جای گیرد.
انتخاب زاویه روایت انتخاب خوبی است. عکاسی یا همان راوی بیرون از قاب یک صحنه ایستاده و صحنه ای را ثبت و ضبط کرده که همانند یک عکس واقعی است. همان طور که در یک عکس برخی خوشحال و برخی ناراحت شاید باشند تصویر این داستان نیز آدم هایی دارد که شاد و یا ناراحت اند. انتخاب نگاه بیرونی بسیار به داستان کمک کرده. اگر راوی یکی از این شخصیت ها بود تاثیر لازم به دست نمی آمد چرا که محدود به یک نگاه می شد. اما ناظر بیرونی همه را دارد می بیند و احساس همه را دارد پوشش می دهد.
اگر فقط حلیمه در داستان بود می شد به همین حادثه پیش آمده رسید و برای نشان دادن صرف حادثه ، شخصیت حلیمه کافی بود و نیازی به جاسم نداشتیم اما از آن جا که ما درد ماجرا را بیش از آن نیاز داشتیم و به علاوه درد این حادثه دامن شوهر یا همان جاسم را هم قاعدتاً گرفته است بسیار بهتر شده که حضور او را هم در داستان شاهد هستیم و بلکه درد اوست که حجم درد داستان را دو برابر و سنگین تر کرده است.
یکی از کنش ها در داستان ها شکل کلیشه گرفته است. این کلیشه، قهقهه زدن یا حندیدن شخصیت منفی داستان در چنین موقعیت هایی است. می شد انتهای داستان را به شکل مدرن بست و نه با این کنش و عبارت کلیشه ای.
"باز صدای جیغ حلیمه توی گوشش پیچید و سرباز عراقی که ..."
این شکل از پایان هم از کلیشه خارج شده و هم شکل مدرن تری به خود گرفته . به خصوص در استفاده از سه نقطه که تصویر یا صدای پایان داستان را برعهده خواننده گذاشته و بدین ترتیب او را وادار به تخیل کرده.
واداشتن خواننده به تخیل یکی از وظایف اصلی نویسنده است. دخالت دادن مخاطب در داستان از اصول کوچک نویسی است. داستان کوچک خواننده را بر سر صحنه می آورد و او را شاهد حاضر می کند.
نام داستان هم بد نیست. به این مضمون کمک کرده که او را طلب نکرده اند و خود نیاورده اند. نکته پایانی داستان کلید حل معمای آمدن این نوزاد هم شده و از این بابت همانند اکثر داستان های کوچک عمل شده که همه چیز را در انتها قرار می دهند.
این داستان از جمله داستان های خوب ادبیات جنگ و شاید به بیان برخی ادبیات ضدجنگ باشد. ممنون از داستان خوب تان.