هفتصد و پنجاه و دو
نویسنده : مریمالسادات علویان
امتیاز اعضاء : 6
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
در تاریکی جاده، دستِ یار تازه در دست، داشت رویا میبافت
آن روبهرو فقط نور بود به خیالش
نزدیکتر شدند
آتش بود
هواپیمای مسافربری بود
رویای روشنِ آن روبهرو، با دستِ یار تازه در دست، سوخت
نقد داستان : سلام. ممنون خانم علویان بابت داستان.
زبان داستان مینیمال زبانی ساده است. خیلی راحت تر باید حرف زد. نباید به سمت شاعرانگی نزدیک شوید. البته برای برخی مضامین و فضاها شاید زبان شاعرانه بیشتر و بهتر جواب بدهد اما در این جا با توجه به موضوع داستان و تصاویر به نظر می رسد زبان شاعرانه خیلی جواب نمی دهد. حتی شکستن جملات و چینش آن ها هم شاعرانه است.
دو سطر از نوشته شما می تواند سرآغاز خوبی برای یک داستان باشد " آتش بود. هواپیمای مسافربری." همین چند کلمه می تواند در یک متن داستانی با زبان داستان استفاده خوبی داشته باشند.
کمی هم شخصیت ها گنگ هستند. نیاز به نشانه های بهتری برای درک آن ها دارید. البته نام داستان خیلی کمک می کند و ما را به فضا و مضمون شما نزدیک تر می سازد. این نشان می دهد که گاه یک نشانه ی ساده چقدر میتواند کمک کننده باشد. شماره پرواز هواپیمای اوکراینی است. از آن جا که خود این شماره پرواز یک داستان دارد می تواند خیلی از بخش های داستان شما را حل کند. البته اشاره شما به "هواپیمای مسافربری" هم خود نوعی حل معماست اما شماره پرواز خیلی نشانه خوبی است به خصوص برای اسم داستان هم خوب است.
اگر منظورتان این بوده که چقدر ساده رویای دو نفر می تواند ناگهان هیچ شود کمی باید ساده تر و روشن تر می نوشتید آن هم به خاطر خصلت داستان کوچک که دو ویژگی اولیه دارد یعنی سادگی و کوتاهی. البته منظور از سادگی نگارش انشائی نیست. سادگی مینیمالیستی کمی متفاوت از سادگی معمولی است و این نکته بسیار مهمی است. منظور سادگی کلمات و عبارات و درک آن هاست اما در ساختار می توانند ادبی باشند.
به این شروع دقت کنید: "روبرو آتش بود. و هواپیمای مسافربری" این هم زبان ساده دارد و هم با انشاء تفاوت می کند.
پیشنهاد می کنم یک بار دیگر با چنین شروعی داستان را بنویسید. آن دو شخصیت را کمی واضح تر بر روی صحنه وارد کنید.
ارسال