ساقه بلند پتوس، به ستون وسط هال پیچیده و بالا رفته بود. پسرک پرسید:
«یه ستون برای این گل؟»
مادر خندید:
«به خاطر گل نیست»
«پس چی؟»
« خونه با وجود این ستون سر پا مونده، وگرنه خراب میشه»
صدای اذان به گوش رسید. مادر، سجادهاش را پهن کرد و با خودش حرف زد:
«کاش بتونیم دینمون رو هم سرپا نگه داریم»