عمه بردارزادهاش را صدا زد وگفت: "انقدر به سمت ویرانه ها نرو، خطرناکه" دختر. دخترک بی توجه به سمت خرابهی کنار مسجدالسیدهاشم دوید.هستههای زیتون را در خاک ویرانه مدفون کرد وفریاد زد: آخه مادرم گفته بود، هسته ها یک روزی درخت میشن عمه جون".
نظرات