شرکت در مسابقه


شرکت در مسابقه
نویسنده : نجمه جوادی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

عطر
عطر یاس پیچید.
لبخند زد: «مادر اینجا بود...»
***********
ترکش
ترکش رگ گردنش را برید. لبخند محوی زد. آرام نجوا کرد: «سلام...»
****************
آوار
عروسکش را از زیر آوار بیرون کشید. بی‌سر بود. دنیا در نگاهش لرزید.
***********
وقت نداشت

-آقای دکتر؟

-تولد پسرمه. تازه هفت سالش شده. نمیتونم بمونم برای عمل.

پرستار نگاهش ماند روی صورت پسرک هفت ساله.

خط زیکزاکی مونیتور صاف شد.


نظرات

ارسال
تازه ها
زهره باغستانی

تقدیر

سميه حيدري

کرایه

سميه حيدري

هسته ی زیتون

سميه حيدري

دیوار

مهرداد عیوضی

اطلاعیه

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

زینب گلستانی

داستان کوچک

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی