توی اتاق انتظارنشسته بود، سر حرفو باهش باز کردم ،ازش اسم توراهیشو پرسیدم ، گفت :افسوس ..چشماشو بست،دستشو گذاشت روی شکمش ... آهی کشیدو گفت : از آخرین باری که بچه ی چهار ماهه مو سقط کردم ،ده سال گذشته ..
نظرات