سرپرست


سرپرست
نویسنده : محمد قریشی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

پیرمرد بالاخره توانست با رای دادگاه حضانت پسر همسایه را از پدر او بگیرد. پسر خوشحال بود که دیگر قرار نیست دست دوستان معتاد پدرش به او برسد و او را آزار دهند.
در اتاق باز شد. پیر مرد روی تخت، کنار پسر دراز کشید.

نظرات

ارسال
تازه ها
سید شهریار موسوی

چشم‌هایش

معظمه جهانشاهی

بزکوهی

زهره باغستانی

حیدر

محمد حسین مرادپور

بار دار

اکرم جعفرآبادی

دختری که ...

حسین مجرد

بوی عید

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی