بی پناه


بی پناه
نویسنده : مریم صفدری
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

جان‌پناهی وجود نداشت. پدر تا جاییکه می‌توانست پسر را پشت خود پنهان کرده بود. پسر جیغ می‌زد و پدر در هیایوی گلوله‌ها با دست التماس می‌کرد که نزنید. بوی خاک مشام پدر را پر کرد. دستش خیس شد. پسر دیگر جیغ نمی‌زد. سرش روی پاهای پدر آرام گرفته بود.
محمد الدوره اگر بود جوان رشیدی شده بود.

نظرات

ارسال
تازه ها
مهرداد (روح اله)چیتگر

دایره

مهرداد (روح اله)چیتگر

هبوط

علی قاسمی

شنا

علی قاسمی

جوانمرگ

سید شهریار موسوی

چشم‌هایش

معظمه جهانشاهی

بزکوهی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی