تیغه‌ی نور


تیغه‌ی نور
نویسنده : زهرا مؤذنی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

به نام خدا

در سلول باز می‌شود:
_آزادیم آزادیم.
بی اختیار همراه موج جمعیت به سمت درب خروجی می‌دوم، تیغه‌ی نور تند و خشن به چشم‌هایم فرو می‌رود، سرم تیر می‌کشد، سرم را بین دستانم می‌فشارم، می‌چرخم و می‌چرخم..
اتاقِ سرد و سوت و کورِ گوشه‌ی خانه کلنگی در ذهنم تداعی می‌شود، کسی آنجا منتظرم نیست، تا سلولم را می‌دوم...

نظرات

ارسال
تازه ها
مهرداد (روح اله)چیتگر

دایره

مهرداد (روح اله)چیتگر

هبوط

علی قاسمی

شنا

علی قاسمی

جوانمرگ

سید شهریار موسوی

چشم‌هایش

معظمه جهانشاهی

بزکوهی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی