”مرد باهوش


”مرد باهوش
نویسنده : حسین هادوی‌نیا
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

مردی وانمود می کرد که خیلی پولدار است و بالاخره با دختر یکی از تجار شهر ازدواج کرد. روز عقد به دختر گفت که چون جواهرات این شهر مدرن نیستند در سفر آینده از ایتالیا برایت می خرم و روز بعد گفت که چون ماشین ها آپشن کافی ندارند تقاضای یک مرسدس بنز سفارشی را داده ام تا در آینده آماده بشود و با همین حرفها زمان سپری می شد و دختر ذوق می کرد تا اینکه پدرش فوت کرد و تمام دارایی اش که شامل املاک زیادی بودند را همراه با نامه ای بر جا گذشت. بعد از تدفین نام را که باز کردند روی آن نوشته شده بود:
داماد عزیزم. تمام دارایی ام را به شما می بخشم و امیدوارم به خوبی از آنها استفاده کنید اما چون می دانم آدم مهمی هستی و همیشه سرت شلوغ است، حق خرید و فروش آنها را به وکیل خانوادگی مان داده ام. امیدوارم با دخترم خوشبخت باشی. دوستدار تو، پدر زنت

نظرات

ارسال
تازه ها
مهرداد (روح اله)چیتگر

دایره

مهرداد (روح اله)چیتگر

هبوط

علی قاسمی

شنا

علی قاسمی

جوانمرگ

سید شهریار موسوی

چشم‌هایش

معظمه جهانشاهی

بزکوهی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی