آرزوی محال


آرزوی محال
نویسنده : سیده زهرا طباطبایی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

به دفتر کارم آمدی و شدی نبض تپنده انگشتانم. مثل نقطه‌ای به حرف‌حرف زندگی‌ام معنا بخشیدی. پشت سر تو از دفتر بیرون رفتم و دفتر تازه‌ای باز کردم؛ می‌خواستم نویسنده باشم. حروف را نوازش کردم و کلمات را به آغوش گرفتم... من نویسنده نشدم. جملاتم به پایان نرسیدند. تو نماندی و من به سر خط نرسیدم.

نظرات

ارسال
تازه ها
مهرداد (روح اله)چیتگر

دایره

مهرداد (روح اله)چیتگر

هبوط

علی قاسمی

شنا

علی قاسمی

جوانمرگ

سید شهریار موسوی

چشم‌هایش

معظمه جهانشاهی

بزکوهی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی