رولت


رولت
نویسنده : نیما نوذری
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

گلوله را در تفنگ و تفنگ را روی سرم می‌گذارم قلبم به شدت می‌تپد نفس عمیقی می‌کشم
-رولت
ماشه را می‌چپانم نفسم بند می‌آید شانه ام بالا می‌پرد قلبم می‌ایستاد و همه جا را سکوت فرا می‌گیرد
-رولت
آرام نفسم را بیرون می‌دهم و چشمانم را باز می‌کنم تفنگ را به نفر بعدی می‌دهم تفنگ را می‌گیرد تفنگ را روی شقیقه‌اش می‌گذارد ضربان قلبم بالا می‌رود نفس عمیقی می‌کشم دستانش می‌لرزد نفس عمیقی می‌کشد
-رولت
گلوله در می‌رود بدنم می‌لرزد مرد می‌افتد من می‌برم پنج هزار دلار من تنها خارج می‌شوم گروه بعدی دسته جمعی وارد می‌شوند
-رولت

نظرات

ارسال
تازه ها
مهرداد (روح اله)چیتگر

دایره

مهرداد (روح اله)چیتگر

هبوط

علی قاسمی

شنا

علی قاسمی

جوانمرگ

سید شهریار موسوی

چشم‌هایش

معظمه جهانشاهی

بزکوهی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی