توهم که حرفا اونا رو می زنی... می گی: این عکس پسرشه... این عکس منه..عکس من... پسرش جلوی خودم شهید شد.. لباس گرم کنش تن من موند.. قرار بود بعد از عکس گرفتن لباس شو بدم بهش... که خمپاره مهلت نداد...
پاسخ پیام : لطف کنید داستان خود را در قسمت "داستان های شما" قرار دهید. اینجا فقط برای پیام شماست و نه داستان شما. ممنون.