موجودات نادیده


موجودات نادیده
فرستنده : فرزانه فولادی

صدها موجود کوچک دوروبر او را گرفته بودند، او با وجود آنها لذت می‌برد و غرق در شادی بود. اما آن موجودات کوچک را نمی‌دید و به آنها توجهی نمی‌کرد.
روزی رسید که تعداد آن موجودات کمتر و کمتر شد، تا حدی که تعداد آنها برای او قابل شمارش شد.
وقتی تعداد آن موجودات کم شد تازه به چشم او آمدند. او در ماهیت آن موجودات دقت کرد و متوجه شد آن موجودات، لحظات زندگی او هستند.

پاسخ پیام : اینجا قسمت پیام است. داستان ها را باید در قسمت "داستان های شما" قرار دهید. ممنون

تازه ها
نرگس باقری

مسابقه داستانک

لیلا طاهری نژاد

مسابقات

رحیم میرعظیم

الگو

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رحیم میرعظیم

جشنواره ده عاشورایی

رحیم میرعظیم

مهر مادری

رحیم میرعظیم

جشنواره ده----

رحیم میرعظیم

برکه ی خم

بیشتر
دات نت نیوک فارسی