داستان کوتاه


داستان کوتاه
فرستنده : زهرا سمیعی

گل زن آخر

عباس بچه‌تپلِ محله‌مان بود. در فوتبال، خط دفاع می‌ایستاد. معمولا بعد از گل کاشتن حریف، با هِن و هِن می‌رسید.
آخر هفته‌ها سینما بدون عباس مزه نداشت. از لحظه‌ی نشستن روی صندلی تا روشن شدن چراغ‌ها می‌خورد. ما هم از قِبَلش دلی از عزا در می‌آوردیم.

گل آخر را عباس زد.
وقتی که در خط دفاع از وطن ایستاده بود. همان زمان که شهر، نه کوچه‌ی سالمی داشت نه سینمایی که آخر هفته‌ها فیلم پخش کند.

پاسخ پیام : داستان را باید در قسمت "داستان های شما" قرار دهید. اینجا محل پیرام برای مدیریت سایت است.

تازه ها
نرگس باقری

مسابقه داستانک

لیلا طاهری نژاد

مسابقات

رحیم میرعظیم

الگو

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رحیم میرعظیم

جشنواره ده عاشورایی

رحیم میرعظیم

مهر مادری

رحیم میرعظیم

جشنواره ده----

رحیم میرعظیم

برکه ی خم

بیشتر
دات نت نیوک فارسی