انتظار


انتظار
نویسنده : خدیجه سبزیان
امتیاز اعضاء : 96
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

پیرزن آرام و قرار نداشت. مدام به در نگاه می‌کرد. اگر حرمت همسایگی نبود، اصلا دلش نمی‌خواست به جشن عروسی بیاید. طاقتش طاق شد. دست به زانویش گرفت و بلند شد.به زن صاحبخانه گفت:«شرمنده گل روتم عزیز جان. زودتر برم، ممکنه امیرم بیاد بمونه پشت در.» زنی آرام در جمع گفت:«بیچاره پیرزن هنوز بعد سی و چند سال منتظر پسر مفقوالاثرشه»

نظرات

ارسال
تازه ها
سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

لیلا طاهری نژاد

کادوی تولد

فرزانه فراهانی

اربا اربا

مونا سادات خضرائی

معجزه

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی