نگاهشان در هم گره خورد ، قطره اشکی از گوشه چشمش لغزید ، لبخند عمیقی بر لبانش نقش بست؛ موهای خاکی سر ...
آنقدر قدش بلند بود که وقتی قدم بر می داشت باید دنبالش می دویدم تا انگشتم از دستش رها نشود اما او ح...
دکتر ها گفته بودند که قلب پیرزن طاقت هیچ هیجانی را ندارد، پسرک جوان پنجشنبه هر هفته گوشه ای از متر...
یمن، نام دیگر کربلاست؛ وقتی روی دستان پدر خون از گلوی طفل میچکد. زینب گلستانی...
سرش که افتاد ، سربلند شد....
_میدونید قدرتمندترین فرد عالم کیه ؟ گوشامو تیز کردم تا ببینم سخنران چه کسی رو میگه. _کسی که پدر د...
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین... _مامان چرا هی شب میخوابم و بلند میشم بابا نمیاد ؟ _...
می لرزید وارد خانه شد،لباس گرمی به تن کرد. جلوی بخاری نشست،با یک لیوان شیر کاکائو در دستش. تا خو...
به خا طر کروناعروسی ما شد یک شام دو نفره با یک پرس غذای اضافه ،به سمتش که رفتیم همان جای همیشگی گوش...