حدود چهلوپنج دقیقه است که پسربچه همسایه بغلی توی حیاط با صدای بلند "بیببیب" میکند. حواسم را به ک...
خسته بودم. برای همیشه خوابیدم....
کودک ها نگاه می کنند پیر مرد توپ را پاره می کند ....
رگههای شیر را از دورادور لب نوزاد پاک کرد. انگشتهایش میلرزید. صورتش را بوسید. گونههای سرخ نوزاد ...
بن بست: - سارا چند سالشه؟ - ...یازده... - می برمش جای طلبم علت و معلول: دست و پای معلول را گر...
میخواست پا به پای امامش باشد. رد خون پیشانیاش روی خاک راه گرفت. گفت: "ببخش مولا؛ رکوع بودید و به...
زن گفت: تولدت مبارک؛ و به لیفهای فروخته نشده خیره شد. پسرک شعله قرمز را فوت کرد.خاموش نشد. پاک کن ...
: یه خبر خوب و یه خبر بد برات دارم : اول خوب رو بگو : همونطور که خولسته بودی دخل اون یارو رو آ...
با عجله از قطار پیاده شدم،هوا اَبری بود. زمان زیادی نداشتم، کمتر از یک ساعت.اولین بار بود که برای سا...