پیش از این در اعتراض به تصویب قانون ازدواج همجنس گرایان خود را در هیئت یک کشیش در مقابل ساختمان مجلس...
محکم تر هول بده ... بالاتر ... بالاتر خمپاره دشمن که کنارش خورد ، بالای بالا رفت....
پایش را توی یک کفش کرده بود که برود عملیات. آخه، آن یکی پایش را توی عملیات قبل جا گذاشته بود....
با صدای انفجار، سقف مدرسه فرو ریخت و لاله ها به خورشید سلام کردند....
ده سال طول کشید با خودش کنار بیاید... پلاک گردنش احمد رضایی بود. اما کسی او را شناسایی نکرده بود....
بالاخره نوبت اعزامم به پادگان شد. عکس یادگاری پدر را هم برداشتم. چشمان مادرم نگران بود. می دانستم م...
۳۷ ساله که اینجام.... پوست سرم زیر این آفتاب داغ سوخته... این کلاه پیر وافتاب سوخته دیگه نمی تونه...
عنوان داستان : سلام عادت داشت هر پنج شنبه خانه یکی از بچه ها باشد ،هرچند همیشه برای پیدا کردن خانه...
سرباز خستهتر از آن بود،که روی پایش بایستد. رادیو اعلام کرد آتش بس شده است. راننده گفت بلیط؟ برگه...