منجی تمام انسانها کیست؟ یک نمره مرد عنکبوتی، بتمن، ژنرال آمریکایی...
صبح، شالش را آتش زده، موهایش را افشان کرده و وسط جمعیت رقصیده بود؛ به آرزویش رسیده بود! شب، نشسته ب...
غریب افتاده بود در قتلگاه، عریان و غرق به خون. به آرمانش رسیده بود؛ مثل امامش اربا اربا شده بود....
غرقِ به خون، در آغوش پدر تلظّی میکرد علیاصغر. حرمله تیرخلاص را زد....
کلید را داد بقالی سرکوچه -میروم امامزاده، علی آمد پشت در نماند. ۳۳ سال بود همینکار را میکرد....
سال که تحویل شد، رو به جمع گفت: -به سعید بگید بره بیرون و بیاد، خوش قدمه. پیرزن همه چیز را فراموش...
-جفت شیش، یالا مُهرَتو حرکت بده. دستان لرزانش به سختی سمت مهره رفت. سعی کرد با نگاه پیشبینی کند ک...
چراغ قرمز شد.دایره را دست گرفت و شروع کرد قردادن. چراغ سبز شد.پولها را شمرد: بیست هزار تومان. با ق...
محکم روگرفته بود که یک وقت آشنایی در راهروی دادگاه او را نشناسد. زل زده بود به چروکهای دست چپش که ب...