یک دست را به دیوار تکیه داد و با لمس امتداد دیوار به طرف پنجره راه گرفت. زن موهای تازه رنگ شدهاش را...
پیش از این در اعتراض به تصویب قانون ازدواج همجنس گرایان خود را در هیئت یک کشیش مقابل ساختمان مجلس به...
یک ساعت مانده بود به سال تحویل بابا به قولش عمل مرد. نه دامن قرمز کثیف را در آورد و نه سیاهی صورتش ...
درد تازه شروع شده بود: - خودم از پس آن برمیآیم. درد مرتب و شدید شده بود: - شاید امهشام بیاید. ...
به آدمهای تشنهی لشگر دشمن، با دست خودش آب داد؛ به اسبهای تشنهشان هم. با باقیماندهی آب، یال اسب...
دیر رسید به کربلا. امام شهید شده بود. برای همهی تاریخ بهانه داشت که آمده بود اما نرسیده بود. راه د...
افتاد اما زمین نخورد. شبیه خارپشت شده بود. ظهر عاشورا موقع نماز جماعت، محافظ امام بود. نگذاشت یک تیر...
تمام ثروتش حالا در مشتش جا شده بود. صدای گریهی کودکان گرسنه، شعب را برداشته بود. آخرین دانهی مروار...
ساعت هفت صبح، مسافر جلو با اشاره به جملهی روبهروی رانندهی تاکسی: - آقا! این که نوشتی برای کی هست...