- زیارت قبول ! تو کی از کربلا برگشتی؟ - من؟! - با چشمای خودم کنار ضریح دیدمت! به خاطر کمک به بچه ...
پهنه آسمان شده بود میدان دعوا...ابرهای سیاه سرشاخ می شدند و در هم می پیچیدند و می غریدند و ابر مغلوب...
-" صد بار گفتم پاپیم نشو ! " این را که میگفتی ، جرات نگاه کردن به صورتم را نداشتی . فقط روسریم را ک...
پاشنه را کشید و گفت: احساس میکنم کمی برایم بزرگ است. گفتم: تو توی سن رشد هستی، همین کفش چند ماه دی...
بعد از صدای انفجار، صدای هق هقِ کودکش را شنید. با این سمفونی غم انگیز، به خواب ابدی فرو رفت.....
زن دست روی گردی شکمش کشید و به گنبد نگاه کرد. گفت: نذر کردم این دفعه بچهام سالم به دنیا بیاد. م...
نیمه شب بود . دخترجوان پشت سر مرد توی خانه رفت. گفت: اول پول. درِ اتاق زنش باز بود . مرد زیر گوش دخت...
یک بسته ی شمع دیگر مانده بود . میفروخت ، شام شبش جور میشد . چشمان ریزش را تنگتر کرد . همان پسرکی بود...
به نام خدا انگشتش روی ماشه ی سرد می لرزید و لوله ی اسلحه زیر گلویش اصرار به شلیک داشت . کافی بود ...