وقتی پسرش مرد، بیعصا نمیتوانست راه برود....
- ماموری که زدی مرگ مغزی شده. - زنم زنگ زد. برا دخترم یه قلب پیدا شده. ...
گرا داد تونل را بزنند. وقتی رسید پای جنازهها، برادرش را دید که در عملیات قبل اسیر گردان قسام شده بو...
هیچوقت نگذاشته بود آب توی دلِ عشقش تکان بخورد. قبل از شیمیدرمانی، تعمیر وسایل خانه را یادش داد....
در کشور همسایه، پسری سوری از او خوشش آمد....
1+300=0 فرمول زندگی زیر بمباران...
هربار سبکتر برمیگشت. آخرینبار هموزن پلاکش....
نمیدانم کیسه انار به کجا گیر کرد و پاره شد. انارها هر کدام به طرفی قل خوردند. یکی شان رفت پیش علی نو...
_چه تمریناتی داشتی که تونستی توی هجده سالگی قهرمان پرتاب دیسک المپیک بشی؟ _با پرتاب هر روزهی سنگ د...