برای پدرم


برای پدرم
نویسنده : سمیرا اسمعیل زاده سعیدلو
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

چطور دلت آمد عیدم راسیاه کنی!
مادرم به خاطر کاری که داشتی، تنهایت گذاشت.اهالی روستا هم با تو رفت و امدی نداشتند. لابد فکرکردی که من هم تنهایت گذاشته ام . که اینگونه بی خبر رفتی.
گریه کرد.خودت گفتی برو خط یادبگیر کمک دستم باش.حالو پاشو رحیم غسال عید شده است و پسرت دست پر آمده است.می خواهد اولین خط نوشتن را روی مزار تو حک کند.

نظرات

ارسال
تازه ها
سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

لیلا طاهری نژاد

کادوی تولد

فرزانه فراهانی

اربا اربا

مونا سادات خضرائی

معجزه

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی