پیاده که شد، دستانش را مشت کرد. چهره اش حرفی برای گفتن نداشت اما چشمانش چرا! چشم ها همیشه حرفی برای گفتن دارند،به خصوص وقتی که قرمز قرمزند! جرثقیل پایین که آمد، دستانش هنوز مشت بود اما زبان چشمانش از حلقوم بیرون کشیده شده بود!
نظرات