بدقول


بدقول
نویسنده : مولود توکلی
امتیاز اعضاء : 8
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

بی‌سیم را روشن کرد:
-ترافیک بزرگراه روانه قربان.
-خسته نباشید. پایان ماموریت.
با دست دیگرش، گوشی همراه را جواب داد:
-دارم‌ راه می‌افتم بابا. امسال دیگه حتما خودم رو سال تحویل می‌رسونم.
صدای کش‌دار لاستیک روی آسفالت همراه با بوق ممتد پیچید در گوشش.
گوشی را پایین آورد . زیر لب گفت:
-بازم نشد دخترم.

نظرات

ارسال
تازه ها
سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

لیلا طاهری نژاد

کادوی تولد

فرزانه فراهانی

اربا اربا

مونا سادات خضرائی

معجزه

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی