پول‌ ناقابل


پول‌ ناقابل
نویسنده : خدیجه سبزیان
امتیاز اعضاء : 9
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

نزدیک غروب بود. پسرک با لباس های کثیف زیر درخت بید مجنون پارک نشسته بود و به بازی بچه‌ها نگاه می‌کرد. فکر حبس شدن در انبار و به جای شام، کتک مفصل خوردن آزارش می‌داد. دومین باری بود که پول گداییش را گم می‌کرد.

نظرات

ارسال
تازه ها
سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

لیلا طاهری نژاد

کادوی تولد

فرزانه فراهانی

اربا اربا

مونا سادات خضرائی

معجزه

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی