کیک


کیک
نویسنده : علی کیخامقدم
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

او عاشق کیک بود ، هر روز از نزدیک ترین مغازه‌ش شیرینی می‌خرید ، و بعد از اون ، از جلوی یه شیرینی سرا رد میشد ، کیک های اون مغازه توی ویترین می‌درخشیدند . او وقتی می‌خوابید خواب اون کیک ها رو می‌دید ، وقتی بیدار می‌شد ، می‌خواست از اون شیرینی سرا بخره ولی همیشه یادش می‌رفت .
یه روز کیک خریده بود طبق معمول و از اونجا رد شد ، به خونه اش رفت ، وقتی به خونه‌اش رسید با خودش فکر کرد ، اون روز ، روال معمولش رو فراموش کرد و از خونه‌اش رفت به اون شیرینی سرا ، و کیک‌هایی رو که همیشه میخواست رو خرید ، و از اون به بعد همیشه از اونجا کیک گرفت .

نظرات

ارسال
تازه ها
سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

لیلا طاهری نژاد

کادوی تولد

فرزانه فراهانی

اربا اربا

مونا سادات خضرائی

معجزه

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی