جلوی آینه موهایش را شانه میکرد و حرف میزد.
_ مامان یکی دو ساعت آبروداری کن دوستام میخوان بیان. رفتار عجیبی نشون ندی. اصلا چیزی نگو. باشه؟
صدای تاییدی از سمت مادر نشنید.
_باشه؟ شنیدی چی گفتم؟ مامان؟
مادر کف اتاق افتاده بود و دیگر آبروی دختر، برای همیشه حفظ میشد.