خودتون گفتید..


خودتون گفتید..
نویسنده : مریم بزرگی
امتیاز اعضاء : 27
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

بنام خدا

#⃣ خودتون گفتید ...


مامان با صدای بلند گفت:
«وااای... یا خدااا...!
اااین چه کاااریِ که کررردی؟!»

بابا تند وارد اتاق خواب شد و گفت:
«چی شده؟؟؟»

با چشمهای گرد شده به اطراف نگاه ‌کرد. ابروانش را در هم کشید. به دختر کوچولو زل زد.

دختر کوچولو نگاهی به دستان و مداد شمعی هایش کرد.
بریده بریده گفت:
«آاخه. مااماان. خودددش. تلفنی. به. مااماان بزرررگ. گفت:
دیوااارهای خووونه‌ی. ما هم. خیلللی. کثیف. شددده...
ماا هم. بااید خونمونو. نقااشی. کنیییم...»

✍ مریم بزرگی

نقد داستان : گرایش کمیک در داستان کوچک ارزشمند است. معمولاً همگان ترجیح می دهند داستان جدی و بعضاً تلخ داشته باشند تا داستان کمدی. داستنا شما خیلی ساده و در عین حال دارای طنز است. ابتدا با تعلیق خوبی هم شروع کرده اید که آدم را می ترساند و گره گشایی که از این ترس می شود برای همین است که تاثیر بیشتری پیدا می کند چون فاصله گره و گره گشایی در داستان کمدی هر چه بیشتر باشد کمدی بیشتر شکل خواهد گرفت. شما داستان را به سمت ترس برده اید و بعد ناگهان تبدیل به خنده می شود. این فاصله چون تقریبا زیاد شده تاثیر کمدی هم زیادتر شده است. حتی فاصله سنی شخصیت ها هم از چنین قاعده ای تبعیت کرده.
تکرار حروف برای بیان ترس بچه یا لحن بزرگترها هم تکنیک جالبی است و خوب درآمده.
حادثه کمدی خیلی ساده و در عین حال ملموس و باورپذیر شکل گرفته و تلاش نشده به زور به خلق کمدی دست زده شود. این اتفاق برای خیلی ها حتی می تواند روی داده باشد. خیلی هم خوب و ممنون از شما.

نظرات

: ممنون از وقتی که گذاشتید.

ارسال
تازه ها
سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

لیلا طاهری نژاد

کادوی تولد

فرزانه فراهانی

اربا اربا

مونا سادات خضرائی

معجزه

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی