صیغه
نویسنده : مهدیه باقری
امتیاز اعضاء : 9
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
صیغه که جاری شد،دنیا روی سرش آوارشد؛برگشت؛ صندلی ها خالی شده بودند..
گوشی اش را روشن کرد...پیام پزشک معالج:لطفا عجله نکنین..علت عدم ناباوری نیاز به بررسی مجدد دارد...
نقد داستان : همه چیز گویا وفق نظر شما به عنوان نویسنده صورت گرفته. این که بلافاصله بعد از این کار پیامک دکتر بیاید و این که اصلا دکتر پیامک بزند یا نه. شما به عنوان نویسنده داتسان را جلو برده اید تا داستان خودش جلو برود.
دیگر این که این زن چرا صیغه نشده؟ کسی صیغه می شود که همسری نداشته اما وقتی عدم ناباروری مطرح می شود یعین این زن همسری داشته و نابارور بوده و خالا صیغه کسی دیگر شده!؟
بعد هم چرا گوشی را خاموش کرده بوده اصلا؟
پیام دکتر نشان مید هد که فاصله رسیدن به عدم ناباروری تا صیغه شدن خیلی کم بوده. حالا قبلا رابطه این زن با چه کسی بوده؟ آیا همانطور که گفته شد همسری داشته و مثلا جدا شده یا این که ...؟ خیلی گنگ و مبهم است.
این نوشته متاسفانه نه جذابیت داستانی ندارد (که البته حاصل عدم پردازش موثر و ماهرانه موضوع است) و نه منطق کنش ها داستانی است. نویسنده مجموعه ای از کنش ها و موقعیت ها را بنا به نیاز خودش ایجاد کرده تا در نهایت به یک موقعیت داستانی برسد.
خیلی نقاط گنگ و مبهم در متن زیاد است که برخی در قالب سئوالات بالا مشخص شدند. این که صندلی ها خالی شده بودند یعنی چی؟ چه کسانی آنجا بودند؟
: سلام ممنون از نقد وبررسی
باید اونجا کلمه طلاق رومی نوشتم..تا این ابهام رفع می شد
صیغه ی طلاق که جاری شد..
ارسال